همکلاسیها پنج شنبه 24 اسفند 1398برچسب:, :: 1:32 :: نويسنده : 2lone
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید
پنج شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 23:45 :: نويسنده : 2lone
خوابگاه خالي اين حرفا رو اكثر بجه هاي خوابگاهي ميفهمن00000000000000 4طبقه خالي تنها 15 نفر00000 راهرو ها تميز بدون دم پايي هاي پخش وپلا00000000000 تو اشزخونه هيج صداي اهنگي نميادوقتي بچه ها دارن اشپزي ميكنن00000000000 همون صداي باد معروف حوالي بعثت تو سالنا بيچيده0000000000 سرپرست خوابگاه تنها نشسته و از اينكه كسي نيست كه بهش تذكر بده حوصلش سررفته 000000 دلتنگ اون همه سرو صدا شدم0000000000 شب اخره فردا اين خوابگاه ميمونه و سم پاشي00000000000
همين00000000000!!!!
چهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب:, :: 1:24 :: نويسنده : 2lone
به هر آدمی پیله نکنین ، توهم پروانه شدن میگیرتشون.........!!
سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 20:26 :: نويسنده : 2lone
پله ها
..................................................
بـیـهـو د ه و ر ق مـی خـو ر نـد تـقـو یـم هـا ی ِ جـهـا ن ; شـنـبـه هـا یـی کـه فـقـط پـیـشـو نـد شـا ن عـو ض مـی شـو د
دو شنبه 21 اسفند 1398برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : 2lone
دوستای گلم من واقعا شرمنده ام از این که علاقه ای به تبادل لینک ندارم و نمیخام بازدید کننده هام زیاد شن و جایزه هم نمیخام از این که اینقد به بنده ی حقیر لطف دارید و نظر میزارید ممنونم... ولی خواهشا منو ببخشید که بهتون سر نمیزنم....alone یک شنبه 20 اسفند 1398برچسب:, :: 11:7 :: نويسنده : 2lone
;کیا خونه تکونی کردن؟ کیا اهل کمک کردن به ماماناشونن؟ امسال چه کاره اید؟ فقط خونه رو میتکونید یا اهل تکوندن دلتونم هم هستید؟ بیاین اینجا بنویسیم چطور میخایم تازه بشیم! اصلا میخاین تغییر کنید؟دل تکونی یعنی چی؟
جمعه 18 اسفند 1398برچسب:, :: 12:16 :: نويسنده : 2lone
سری جدید صندلی داغ
مامنتظرمیمونیم شما ها هم باخبر شید... _داغ تر از قبل..... _دعوا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ _آره اصلا دعوا کی به کیه؟ _همتون میتونید بیاید...حتی شما غریبه ها که خیلی لطف دارید به این وبلاگ.. _پس آمار بدید تا راش بندازیم... این دفعه صندلی داغ بی قانونه...بی محدودیت..
پنج شنبه 17 اسفند 1398برچسب:, :: 14:2 :: نويسنده : 2lone
اینم از سال 92........ انگار همین دیروز بود سال 91 رو تبریک گفتیم..اه حال آدم گرفته میشه حالا فعلا که تو اسفندیم لوس بازی هامونو میزاریم واسه وقتی که عید شد.. اومدیم بگیم که ما هنوزم فعالیم هستیم حتی اگه شما نباشید.... عیدتووووووووووووووووووووووون مبارک دوستای من..
معنای واقعی باد وطوفان رو فقط تو خوابگاهای بعثت میشه درک کرد.. کم وزن هایی مثل من باید خیلی حواسشونو جمع کنن.... طفلی ناظم خوابگاه که دیشب داشت دنبال صدای جیغ بچه ها میگشت که بهشون تذکر بده غافل از اینکه صدایه باده... _بابا خانم ........بخدا بچه ها نیستن. _نخیر خانم قنبری این صدای بچه هاست لابد تولد گرفتن ..چیه نکنه دوستای خودتن میخای بپیچونی.. _ای بدبختی
. ........................................ کسی صدایم را در باد نشنید گاهی وقت ها اینقد سر در گم و بی قرار میشم که ناخود آگاه تو لیست شماره های دوستام دنبال شماره خدا میگردم اما غافلم........... غافل از این که خدارو ثبت نکرده بودم.... پس منتظر میشینم چون مطمانم خدا تنها کسیه که همیشه معرفتشو بهم ثابت کرده.... خدا همیشه با منه .................. امروز دلتنگم.... نه خیلی وقته که دلتنگم....کاش بقول خودم گفتنی وقتی که دلتنگ میشم میتونستم ....!!!حیف که نمیشه بگم. اصلا معنیه دلتنگیه چیه؟؟؟ یعنی دلت تنگ بشه؟؟ یعنی اونی که تو دلته احساس خفگی کنه؟؟ دلتنگم...مثل مادری که آخرین سرباز برگشته از جنگ هم پسرش نبود.. امروز اومدم تو وبلاگ چون میدونم کسی اینجا نیست...دیگه هرکی سرش گرمه کارایه خودشه ...........همه دارن با تظاهر زندگی میکنن............... عجب دنیایه پستیه دنیایه ......بی خیال بزار چیزی نگم.. بزار چیزی ننویسم برا اونایی که دندون تیز کردن برا حرف درست کردن... بیخیال! شنبه 15 مهر 1398برچسب:, :: 9:20 :: نويسنده : 2lone
دوران قبل از دانشگاه = حسرت قبول شدن در دانشگاه = صعود كنكور = گذرگاه كاماندارا دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13 بی نصیبان از خوابگاه = اجاره نشین ها امتحان ریاضی = كشتار بیوجرسی امتحان میان ترم = زنگ خطر امتحان پایان ترم = آوار لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها نمره امتحان = پرنده كوچك خوشبختی مسئولین دانشگاه = گرگها استادان = این گروه خشن اشپزخانه = خانه عنكبوت رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر دانشجوی ا خراجی = مردی كه به زانو در امد دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید دانشجوی سال اولی = هالوی خوش شانس واحد گرفتن = جدال بر سر هیچ مدرك گرفتن = پرواز بر فراز آشیانه فاخته پاس كردن واحدها = آرزوهای بزرگ مرگ استادها = جلادها هم میمیرند محوطه چمن دانشگاه =حریم مهرورزی استاد راهنما = مرد نامرئی كمك هزینه = بر باد رفته درخواست دانشجویان = بگذار زندگی كنم دانشجوی دانشگاه صنعتی = بینوایان برخورد استادان = زن بابا اتاق رئیس دانشگاه = كلبه وحشت شب امتحان = امشب اشكی میریزم تقلب در امتحان = راز بقا یادگیری = قله قاف دانشجوی معترض = پسر شجاع دكتر بهداری = گله بان تربیت بدنی1 = راكی تربیت بدنی2 = راكی خاطرات استادها = اعترافات یك خلافكار انصراف = فرار از كولاك تصییح ورقه امتحان = انتقام نمره گرفتن از استاد = دوئل مرگ شاگرد اول = مرد 6مبلیون دلاری آرزوی دانشجویان = زلزله بزرگ هیئت علمی = سامورا یی ها رئیس دانشگاه = دیكتاتور بزرگ رفتن به خوابگاه دختران = عبور از میدان مین معاون اموزش = دزد دریایی برخورد مسئولین = كمیسر متهم میكند از دانشگاه تا خوابگاه = از كرخه تا راین
شنبه 15 مهر 1398برچسب:, :: 9:14 :: نويسنده : 2lone
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد. سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟ !
شنبه 15 مهر 1398برچسب:, :: 9:13 :: نويسنده : 2lone
• ترم اول (ترم جو گیریدگی):
الو سلام مامانی. منم هوشنگ. وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه. وای خدا خوابگاه رو بگو. وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده؛ تنم مور مور میشه... راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه. دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشه! لامصب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان! • ترم دوم (ترم عاشق شدگی):
آه ای مریم. ای عشق من. همه زندگی من.!!!!!!! می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.!!!!!! می خواهمت با تمام وجود عزیزم.!!!!! همه پول و سرمایه من متعلق به توست.!!!!!!! بدون تو این دنیا رو نمی خوام. کی میشه این درس من تموم شه تا بیام باهات ازدواج کنم ... امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس می درخشیدی تماشا می کردم... • ترم سوم (ترم افسردگی):
الو مامان سلام. مریم منو ول کرد و گذاشت رفت! مامان جون افسرده شدم آخه اولین عشقم بود حالا هم دارم میمیرم از غصه. ای خدا بیا منو بکش و راحتم کن. مامان من این زندگی رو نمی خوام ... دیگه خسته شدم از دنیای وانفسا • ترم چهارم (ترم زرنگ شدگی):
الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟ منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟ دلم تنگ شده واست. گنجشک کوچولوی من. بیا ببینمت قربونت برم ... مهشید جون من پشت خطی دارم. مامانمه. بعداً بهت زنگ میزنم ... الو به به سلام چطوری ندا جون؟ آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم! پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟ به خدا منم دلم یه ذره شده واست. باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو...
• ترم پنجم (ترم مشروطه گی):
• ترم ششم (ترم ولخرجیدگی) :
! ! ! ! ! ! ! ! ! ! ! وبلاگ یک دختر وااااااااااااااااای امــــــــــــروز تــــــــفلــــد مــــــــه
شنبه 15 مهر 1398برچسب:, :: 9:5 :: نويسنده : 2lone
داستان غم انگیز از یک دانشجوی چینی:
این داستان کاملا واقعی در یکی از دانشگاه های چین اتفاق افتاد!!! ![]() لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید . . .
ادامه مطلب ... پنج شنبه 6 مهر 1398برچسب:, :: 1:7 :: نويسنده : 2lone
دانشجو مواظب باش!!!
خودکارتو گم کنی = خودکار نداری خودکار نداشته باشی = جزوه نداری جزوه نداشته باشی = درس نمی خونی درس نخونی = پاس نمیشی پاس نشی = مدرک نمی گیری مدرک نگیری = کار گیرت نمیاد کار نداشته باشی = پول نداری پول نداشته باشی = غذا نداری غذا نداشته باشی = لاغر مردنی میشی لاغرمردنی بشی = زشت میشی زشت بشی = عاشقت نمیشن عاشقت نشن = ازدواج نمیکنی ازدواج نکنی = بچه نداری بچه نداشته باشی = تنهایی تنها باشی = افسرده میشی افسرده بشی = مریض میشی مریض بشی = میمیری . . . . پس حواست باشه خودکارتو گم نکن وگرنه میمیری...!! چهار شنبه 5 مهر 1398برچسب:, :: 23:41 :: نويسنده : 2lone
کتاب اول دبستان شامل تغییراتی در متن شده که در زیر برای شما آماده کردیم ...
چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار داره،
رفته تایلند گیساشو ببافه،
کوکب خانم رفته یه ماکروفر سامسونگ خریده و دیگه حوصله مهمونداری رو نداره و جواب تلفن رو هم نمیده،
حسنک گوسفنداشو فروخته و پیکان خریده مسافرکشی میکنه، آرش کمانگیر معتاد شده و دیگه سنگ هم نمی تونه پرت کنه،
اسباشونو فروختن و موتور خریدن میرن کیف قاپی،
انگشتشو بکنه تو سوراخ سد، خانواده آقای هاشمی دیگه بنزین ندارن برن مسافرت در ضمن دل خوشی هم از راه و سفر ندارن چون آخرین باری که تو راه گوشت کبابی خریدن چوپان دروغگو گوشت خر بهشون فروخته
چهار شنبه 5 مهر 1398برچسب:, :: 22:32 :: نويسنده : 2lone
دوباره بال وپر پروازم درآمد
درباره وبلاگ به وبلاگ ما خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||||
![]() |